کد مطلب:28740 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

رفای جهالت خوارج












جهالت خوارج، بسی شگفت است. آنان حتّی تا فرجام نبردی كه به راه انداخته بودند و بر سر آن جان باختند، در تردید به سر می بردند؛ امّا از لجاجت دست برنمی داشتند. این نكته در تحلیل شخصیت خوارج، مهم است. یعنی اینان به رغم آن همه تندروی در عمل، تكیه گاه محكمی در عقاید نداشتند. چنین است كه هنگام هلاكت یكی از آنان در نبرد نهروان، وقتی می گویند:سفر به بهشت، گوارا باد! رهبر آنان عبد اللَّه بن وَهْب می گوید:نمی دانم به بهشت می رود یا به جهنّم!

مردی از بنی اسد كه این منظره را می نگریست، گفت:من گول این مرد را خوردم و در جنگ، حاضر شدم و اكنون می بینم كه خودش در تردید است. آن گاه با گروه خودش از آنان جدا شد و به سمت ابو ایّوب انصاری آمد.[1].

پاسخ امام صادق علیه السلام در باره خوارج، خواندنی و تأمّل كردنی است كه هم به خوارج، عنوان «مُردَّد (شكّاك)» داده است و هم چگونگی مواضع آنان را به لحاظ روانی باز گفته است. جمیل بن دُرّاج می گوید:

مردی از امام صادق علیه السلام پرسید:

آیا خوارج در شك بودند؟

فرمود: «آری».

پرسید: چطور در شك بودند كه مبارز می جستند [ و به جنگ می خواندند]؟

امام علیه السلام فرمود:

ذلِكَ مِمّا یَجِدونَ فی أنفُسِهِم.[2].

این به خاطر آنچه در خویش می دیدند، بود.

نكته تأمل برانگیز در این گفتگو این است كه برای آن مرد، دشوار بوده است كه بپذیرد كسانی با باوری آمیخته به تردید و شك به دفاع از باور، دست به شمشیر ببرند و مبارزه كنند. پاسخ امام علیه السلام این است كه آن حركت، از سر باور نبوده است؛ بلكه احساسات درونی، آنان را به چنین موضعی فرا خوانده بود.

این نكته بسیار عبرت آموز و تأمّل برانگیز است كه گاهی و بلكه غالباً، شخص در صحنه های هیجان آفرین و مواضع برخاسته از لحظه ها و بدون تأمّل، چنان اسیر احساس می شود كه در توفان احساس، یكسره خِرد از كار می افتد، و چون این توفان نشست، تازه آن كه بر مَركب احساس سوار بوده، می فهمد چه كرده و چگونه خود را و سرمایه خود را باخته است.

كلام امام علیه السلام نشان می دهد كه حركت آنان، تكیه گاه استوار اعتقادی نداشته است. صحنه هایی كه یاد شد و دیگر واقعیّت های زندگی برخی از اینان، روشن كننده این حقیقت است.









    1. تهذیب الأحكام:145/6 و 251، شرح نهج البلاغة:272/2 و 96/5.
    2. تهذیب الأحكام:251/145/6.